یک اتاق قرمز، یک شمع سوسوزن و یک زن آبدار با ماسک سیاه، با گوش های گربه ای. پاهایش باز شده و منتظر مجازات است. آیا این همان چیزی نیست که هر مرد ماچوی وحشی رویای آن را می بیند، آیا این همان منظره ای نیست که مغز او تصور می کند؟ شورت آویزان از دهانش فقط تحقیر او را برجسته می کند. او را تا آخر به داخل هل می دهند، نفس نفس می زند، اما چه کسی برای او متاسف خواهد شد؟ هوترهایش از این طرف به آن طرف می چرخند، خروس زورگیرش سوراخ خیسش را محکم می کوبد. و هیچ راه دیگری با عوضی وجود ندارد - او باید با ملایمت تمام دستورات استاد را اطاعت کند!
با دیدن اینکه آن مرد آن را روی دوربین ضبط می کند - دوست دختر او حتی بیشتر تلاش می کند. علاوه بر این، او می خواهد حتی زیباتر به نظر برسد - موهای خود را اصلاح می کند، چشم می زند، لبخند می زند. با دانستن این که آن مرد این ویدیو را به دوستانش نشان می دهد، او می خواهد تا آنجا که می تواند آنها را تحت تأثیر قرار دهد. منطق زنانه!
تو هستی که اینجوری به من میزنی گلناز!