اگر خواهر نزد محمد نرود، محمد نزد خواهرش می رود. برادر ناتنی اش مدت ها چشمش به خواهرش بود و او جوجه معصوم را بازی می کرد. تنها زمانی که دیک خود را از شلوار بیرون آورد، چشمان او به این واقعیت باز شد که می تواند یک معشوقه خوب بسازد. آره و قبل از اینکه به خودش بیاد بیدمشکش چکه میکرد. و اتفاقی که افتاد این بود که آن را در دهانش گرفت. بنابراین ماده ها فقط در چند دقیقه اول مقاومت می کنند، تا زمانی که جلو شروع به دیکته اراده خود به سر کند.
این جنس بین نژادی بسیار هماهنگ به نظر می رسد. دوست دختر سیاهپوستان قبلاً برای سه نفری آموزش دیده اند و او دیگر مجبور نیست به آنها آموزش دهد. در حالی که او یکی را انجام می دهد، او به بیدمشک دیگری می مالد تا او زیاد آرام نگیرد و همه آنها مانند ساعت با هم کار می کنند.